آمارها در سالهای اخیر،کاهش همبستگی میان قیمت نفت خام و محصولات پتروشیمی را نشان میدهد
ساختار جدید قیمتگذاری شیمیاییها

درحالیکه در نگاه اول، همبستگی بین نفت و محصولات پتروشیمیایی امری بدیهی به نظر میرسد، بررسی دادههای میدانی نشان میدهد که این همبستگی تنها در شرایطی خاص تا ۹۸درصد افزایش مییابد و در وضعیت عادی، حدود ۶۰درصد است. چنین نوسانی، بخش مالی شرکتهای پتروشیمی را از استفاده از ابزارهای متداول مدیریت ریسک بازمیدارد.
زنجیره تامین در صنعت پتروشیمی که از چاه نفت در خاورمیانه آغاز میشود و با عبور از دهها مرحله فنی، به بستهبندیهای پلاستیکی مصرفی ختم میشود، معمولا بین ۱۲ تا ۱۸ماه زمان میبرد. در این مسیر بلند، هر حلقه از زنجیره، منطق اقتصادی مستقل و پویایی خود را دارد و به همین دلیل، هیچ ابزار سادهای نمیتواند پوششدهنده تمام مخاطرات آن باشد.
وابستگی ناپایدار به نفت
یکی از خطاهای تحلیلی رایج، تصور وابستگی کامل قیمت محصولات پتروشیمی به نفت خام است. چنین برداشتی که اغلب در تصمیمگیریهای مالی بازتاب مییابد، ناشی از سادهسازی بیش از حد یک زنجیره پیچیده است. واقعیت این است که هر مرحله از این زنجیره تحتتاثیر شرایط خاص عرضه و تقاضا، فناوری، ظرفیت مازاد و سیاستگذاریهای منطقهای قرار دارد و نوسان نفت خام تنها یکی از عوامل موثر بر آن است.
در مواقعی که نوسانات قیمت نفت آهسته و تدریجی است، اجزای مختلف زنجیره فرصت دارند که متناسب با شرایط خود واکنش نشان دهند؛ به همین دلیل همبستگی با نفت کاهش مییابد. اما زمانی که نفت بهسرعت و بهطور ناگهانی سقوط میکند، مثل آنچه در پایان سال ۲۰۱۴ رخ داد، رفتار همه اجزای زنجیره بهصورت هماهنگ و وابسته به نفت خام عمل میکند و همبستگی به بیشترین میزان خود میرسد.
مراحل زنجیره تولید
برای مدیریت موثر ریسک در صنعت پتروشیمی، نخست باید تصویر دقیقی از ساختار زنجیره داشت. این زنجیره از استخراج نفت خام آغاز میشود و پس از پالایش، تنها کمتر از ۱۰درصد از فرآوردهها به مواد اولیه پتروشیمی اختصاص مییابد. مابقی شامل سوختهایی نظیر بنزین، گازوئیل و نفت کوره است که اولویت اصلی پالایشگاهها نیز محسوب میشود.
این ترکیب به آن معناست که در صورت کاهش تقاضا برای سوخت، پالایشگاهها ممکن است تولید خود را کاهش دهند؛ اتفاقی که مستقیما باعث کاهش عرضه مواد اولیه پتروشیمی میشود، حتی اگر بازار مصرف پلاستیکها بدون تغییر باقی بماند. مواد اولیه پتروشیمی معمولا شامل نفتای سنگین است (نفت ماده اولیهای است که از زمین استخراج میشود ولی نفتا یکی از محصولات حاصل از پالایش نفت خام است، که بهعنوان خوراک در پتروشیمیها یا برای تهیه بنزین استفاده میشود) که وارد فرآیند تولید آروماتیکها شده و از آنجا، پیچیدگی واقعی آغاز میشود.
انتخاب سودآورترین مسیر
در مرحله تولید آروماتیکها، تولیدکننده با تصمیمی اقتصادی مواجه است و آن این است که کدام ترکیب، سود بیشتری به همراه دارد؟ فرآیند جداسازی آروماتیکها سه محصول اصلی تولید میکند که شامل بنزن، تولوئن و مخلوط زایلینهاست. هریک از این ترکیبات، مسیر مصرف خاص خود را دارد. بنزن برای تولید نایلون و پلیاستایرن استفاده میشود، در حالی که زایلینها در زنجیره تولید PET و بطریهای پلاستیکی به کار میروند.
در شرایطی که قیمت یا تقاضای یکی از این محصولات افزایش یابد، تولیدکننده مسیر تولید را بهسوی آن هدایت میکند. چنین تغییری باعث کاهش تولید سایر ترکیبات میشود و همین موضوع، قیمت آنها را حتی بدون تغییر در قیمت نفت خام افزایش میدهد. این سازوکار، اهمیت دینامیک داخلی زنجیره را آشکار میکند.
قیمتگذاری بر مبنای گرانترین
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد زنجیره پتروشیمی، استفاده از مدل قیمتگذاری«هزینه بهعلاوه» (Cost-Plus) است. در این مدل، قیمت نهایی محصول شامل هزینه مواد اولیه، هزینه تبدیل و حاشیه سود است. اما آنچه قیمت را تعیین میکند، نه متوسط این هزینهها، بلکه هزینه تولیدکنندهای است که آخرین واحد موردنیاز بازار را تامین میکند، حتی اگر این تولیدکننده کمبازدهترین باشد.
برای مثال، اگر هزینه مواد اولیه برای همه ۶۰۰دلار در هر تن و هزینه تبدیل برای تولیدکنندگان از ۵۰ تا ۲۰۰دلار متغیر باشد و بازار تنها به ۸۰درصد ظرفیت تولید جهانی نیاز داشته باشد، قیمت نهایی بر مبنای تولیدکنندهای تعیین میشود که هزینه تبدیل ۱۶۰دلار دارد. در این حالت، تولیدکنندگان کارآمدتر، سود بیشتری خواهند برد، در حالی که تولیدکنندگان پرهزینه یا باید زیان دهند یا از بازار خارج شوند.
ناکارآمدی ابزارهای سنتی
ابزارهای سنتی مدیریت ریسک نظیر قراردادهای آتی یا اختیار معامله، زمانی کارآمد هستند که رابطه بین ورودی و خروجیها ثابت باشد؛ اما در زنجیره پتروشیمی چنین رابطهای وجود ندارد. به همین دلیل، بسیاری از شرکتها در این صنعت، به جای تکیه بر ابزارهای کلاسیک، به سمت استراتژیهایی روی آوردهاند که بتواند نوسانها را بهصورت طبیعی کاهش دهد.
یکی از این استراتژیها، همزمانسازی خرید مواد اولیه و فروش محصول نهایی است که به آن «پوشش طبیعی» گفته میشود. در این روش، شرکت تلاش میکند زمانبندی خرید و فروش را طوری تنظیم کند که نوسانات قیمتی بر سود ناخالص تاثیر نگذارد. این راهکار بهظاهر ساده، در عمل به برنامهریزی دقیق، هماهنگی میان واحدهای تولید، فروش، انبار و مالی و نیز سیستمهای اطلاعاتی پیشرفته نیاز دارد.
ریسک نقدینگی و تامین مالی
ریسک ارزی در صنعت پتروشیمی به نسبت کنترلشده است، زیرا اغلب معاملات این صنعت به دلار انجام میشود و شرکتهای ایرانی از منابع ارزی حاصل از صادرات بهرهمند هستند. بااینحال، ریسک نقدینگی بهواسطه طولانی بودن زنجیره تامین، چالشی جدی محسوب میشود. محصولی که امروز از نفت خام تولید میشود، ممکن است تا ۱۸ماه دیگر به مصرف نهایی برسد و در این مسیر، چند مرحله تولید، انبار شدن، حملونقل، بستهبندی و فروش را طی کند.
تامین مالی تمام این مراحل بهویژه در بازارهایی با دسترسی محدود به منابع بانکی، نیازمند طراحی راهکارهایی متفاوت است. استفاده از اعتبار اسنادی تا ۱۸۰روز، تنها بخشی از مشکل را حل میکند. باقی نیاز به خطوط اعتباری گسترده، ابزارهای تامین مالی زنجیره تامین (SCF) و مذاکره با تامینکنندگان و مشتریان برای مشارکت در تامین مالی دارد.
چند راهکار مکمل
علاوه بر پوشش طبیعی، استفاده از قراردادهای بلندمدت با تامینکنندگان و خریداران میتواند تا حدی ثبات را به سیستم وارد کند. البته این راهکار در دوران نوسانات شدید با چالش نقض تعهدات مواجه است. برخی شرکتها با طراحی سیستمهای هشدار سریع و مانیتورینگ قیمتها، ظرفیت تولید، موجودیها و نرخ بهرهبرداری در کل زنجیره، توانستهاند واکنش سریعتری نسبت به تغییرات بازار داشته باشند.
تحولات فناوری در حوزه پتروشیمی، ساختار اقتصادی این صنعت را در سالهای آینده دگرگون خواهد کرد. کاتالیستهای نسل جدید و روشهای نوین کراکینگ (روش شکست مولکولهای سنگین)، هزینه تبدیل را کاهش میدهند و مسیرهای تازهای برای تولید مواد اولیه گشوده میشود.
به موازات این پیشرفتها، سیاستهای زیستمحیطی سختگیرانهتر، مصرف برخی از محصولات پتروشیمیایی را کاهش میدهد و تقاضا برای محصولات پایدار یا قابلبازیافت را افزایش میدهد. همه این عوامل باعث میشود که شرکتهای فعال در صنعت پتروشیمی، علاوه بر مدیریت ریسکهای فعلی، نیازمند پیشبینی و آمادهسازی برای ریسکهای آتی باشند.
تصمیمگیری در این فضا، تنها با تکیه بر دادههای گذشته ممکن نیست؛ بلکه نیاز به مدلی پویا و انطباقپذیر دارد که بتواند در برابر شوکهای خارجی، فناوریهای نوظهور و سیاستهای جدید واکنش موثر نشان دهد. در نهایت میتوان گفت، موفقیت مالی در صنعت پتروشیمی برای آن دسته از شرکتهایی دست یافتنی خواهد بود که تفکر خطی درباره قیمت نفت را کنار گذاشته و با رویکردی جامع و شبکهمحور، ابزارهای سنتی و نوین را به صورت ترکیبی بهکار گیرند.