چالش همیشگی باشگاههای بزرگ ایرانی؛
چرا ستارههای وارداتی؟

در این میان، یک پرسش ساده مثل هر سال تکرار میشود؛ چرا باشگاههای بزرگ ایران مثل استقلال و پرسپولیس، با وجود محبوبیت بینظیر، زیرساخت هواداری گسترده و نفوذ اجتماعی بالا، بازیکنساز نیستند؟ پاسخ این پرسش، ترکیبی است از عوامل ساختاری، مدیریتی، اقتصادی و فرهنگی. در ادامه، به مهمترین دلایل این بحران مزمن میپردازیم.
نبود ثبات مدیریتی
صندلیهای مدیریتی در باشگاههای ایرانی، سست و کوتاهمدتاند. مدیران و مربیان دایما در حال تغییر هستند، و هر یک تنها به دنبال نتیجهگیری فوری برای فصل جاری هستند. در چنین شرایطی، ساختار فنی باشگاه توانایی طراحی و اجرای برنامههای بلندمدت برای استعدادیابی و پرورش بازیکنان را ندارد. در چنین سیستم عجولی، حتی مربیان هم از حاشیه امن لازم برخوردار نیستند. نمونه روشن آن، باشگاه استقلال در فصل گذشته، حضور دو کادر مدیریتی و ۷ کادرفنی را تجربه کرد. در این شرایط آیا واقعا میتوان انتظار بازیکنسازی داشت؟
فشار رسانهای
در فوتبال ایران، هوادار خواهان قهرمانی و برد در کوتاهترین زمان ممکن است، نه دیدن یک پدیده ۱۸ساله در زمین. مربیان نیز زیر فشار رسانه و افکار عمومی، ریسک استفاده از بازیکنان جوان را نمیپذیرند و ترجیح میدهند به بازیکنان باتجربه و آماده تکیه کنند.
این چرخه معیوب، فرصت رشد و ظهور استعدادهای جوان را از بین میبرد.
عدم سرمایهگذاری واقعی در آکادمی
در باشگاههای حرفهای دنیا مثل بارسلونا یا آژاکس، آکادمی نهتنها قلب تپنده باشگاه، بلکه سرمایهساز اصلی است. اما در ایران، آکادمیها یا وجود ندارند، یا صرفا نامی نمادیناند. ما نه نظام استعدادیابی علمی داریم، نه مربیان متخصص در پرورش رده پایه، و نه مسیر مشخصی برای رشد و انتقال بازیکن از آکادمی به تیم اصلی.
عادت به حاضریخوری
باشگاههای استقلال و پرسپولیس معمولا بازیکنان جوانی را جذب میکنند که در تیمهای کوچکتر رشد کردهاند. این چرخه باعث میشود انگیزهای برای پرورش استعدادهای درون آکادمی باقی نماند. در نتیجه خود باشگاه به نوعی به حاضریخوری خو میگیرد و بازیکنان تیمهای پایه هم تصور میکنند بهتر است آینده خود را جای دیگری جستوجو کنند، چرا که اینجا اقبال چندانی به آنها نخواهد شد.
فقدان تفکر فنی در مدیریت
مدیران باشگاهها اغلب سیاسی، بوروکرات یا انتصابیاند و نگاه فنی به فوتبال ندارند. باشگاه بهجای «مدرسه فوتبال» به ویترینی رسانهای یا سکوی پرتاب برای مقاصد غیرفوتبالی بدل شده است. در این فضا، اولویت با عملکرد کوتاهمدت است، نه سرمایهگذاری بلندمدت برای نسل آینده. نگاهی به بازیکنان برجسته ایرانی مثل مهدی قائدی، مهدی طارمی، علیرضا جهانبخش و اللهیار صیادمنش نشان میدهد که هیچکدام محصول آکادمی استقلال یا پرسپولیس نبودهاند. این یعنی حتی بزرگترین باشگاههای ایران نیز از درون خود، ستاره نمیسازند.
چه باید کرد؟
تا زمانی که نگاه کوتاهمدت، مدیریت سیاسی، و نتیجهگرایی افراطی بر باشگاههای بزرگ ایران سایه انداخته، نباید انتظار داشت «آکادمی» به منبع اصلی بازیکنسازی تبدیل شود. اصلاح این روند، نیازمند بازنگری ساختاری، بازآموزی مدیریتی، و تغییر فرهنگی در فوتبال ایران است. باید دید بلندمدت داشته باشیم، صبوری کنیم و با برنامه و سرمایهگذاری اصولی پیش برویم. جز این، هیچ راهی برای ساختن فردا وجود ندارد.