خودت را حذف کن!
بوروکراسی، عامل ضعف پارکهای علم و فناوری
بخش چهارم و پایانی

تا اینکه در پارک علم و فناوری مستقر شدیم و ناچار شدیم با یک مجموعه شبهدولتی، بهطور دائم سر و کار داشته باشیم. این پارکها طراحی شدهاند تا میانجی بین دولت و بخش خصوصی باشند و زیرساختهای رشد شرکتهای دانشبنیان و نوآور را فراهم کنند. به همین دلیل از آنها انتظار میرود مثل یک نهاد «چابک، نوآور و مستقل» عمل کنند. اما آنچه ما در عمل میدیدیم چیز دیگری بود. بخش خصوصیِ عجول و نتیجهگرا، حالا نظارهگر صبر بیپایان کارشناسان و پرسنل پارک شده بود.
با آمدن و رفتن ریاست پارک، سیاستگذاریها و روالها بهم میریخت و دچار ابهام میشد و ما شرکتها در حیرت و بلاتکلیفی، منتظر میماندیم ببینیم این بار چه سیاستی اعمال خواهد شد. آیا حمایتهای منصفانه برای ارتقای شرکتها و موسسات عضو پارک ادامه پیدا میکند، یا دچار تحول میشود؟ چه بلایی بر سردرصد حق انتفاع میآید؟ فضایهای خالی به چه کسی میرسد؟ قراردادهای اجاره چقدر افزایش مییابد؟
نکته اینجاست که حتی معاونتهای پارک هم نمیدانند بعد از آمدن ریاست جدید پارک چه باید کنند. همهچیز معلق میماند تا سیاستگذاریها از نو باز تعریف شود.
مساله دقیقا همینجاست. استراتژیای وجود ندارد که رئیس جدید ادامه دهد یا آن را پیاده کند. نقشه راهی دقیق نوشته نشده تا کسی بر اساس آن عمل کند. یا اگر نوشته شده کسی خبر ندارد. به همین خاطر، هر تغییر مدیریتی، فضای پارک را وارد یک حالت کما میکند؛ حالتی معلق که شرکتهای عضو را بهشدت تحتتاثیری منفی قرار میدهد. نه بابت اینکه رئیس قدیم کارآمدتر بوده و نباید عوض میشده، بلکه به دلیل نبود چیزی به نام «استراتژی.» عدمشفافیت در چشمانداز و ماموریت و ابهام داشتن اهداف، باعث میشود رفتن و آمدن رئیس پارک همه را دچار سرگردانی کند. تا زمانی که او بیاید و جا بیفتد و از همه چیز سر در بیاورد. سپس تصمیم بگیرد چه سیاستهایی را باید اتخاذ کند و در چه مسیری پیش برود.
معاونتی که تا دیروز توجهی به وضعیت مالی و قراردادهای شرکتها نداشت، ناگهان و با آمدن رئیس جدید، با شور و حرارت وارد عمل میشود. اگر سیاستها مشخص است، چرا گاهی شُل و گاهی سفت اجرا میشوند؟
شرکتهای عضو هم حاضر نیستند خواستههای خود را شفاف بگویند و مطالبهگر باشند. آنها هم هر یک به تنهایی (و نه در یک جمع هماهنگ)، درصدد لابیگری برمیآیند؛ یک نوع عدماتحاد و تلاشهای پراکنده برای دریافت امتیازات بیشتر.
چرا در کما هستیم؟
مطلب را از تجربهای شخصی آغاز کردیم؛ اما واقعیت این است که این تجربه، استثنا نیست. ساختار فعلی بسیاری از پارکهای علم و فناوری، نهتنها مشوق نوآوری نیست، بلکه بازتولیدکننده همان بوروکراسی خستهکنندهای است که سالهاست ریشههای اقتصاد و توسعه ما را خشکانده است. دلایل؟
۱- وقتی «استراتژی» قربانی تغییر مدیران میشود
در یک سازمان حرفهای، مدیر همیشه باید به عمد خود را از سیستم حذف کند تا مطمئن شود ساختار به او وابسته نیست. نبود یک استراتژی مدون و الزامآور و نبود برنامه توسعه بلندمدت و سیاستها، باعث میشود با حذف یک مدیر همه چیز بهم بریزد و توسعه اولین قربانی آن است.
۲- بلاتکلیفی معاونتها، معلق ماندن تصمیمها
در بسیاری از پارکها، معاونین و کارشناسان حتی نمیدانند پس از تغییر مدیریت، بر سر شغل خود میمانند یا نه. نه ماموریت شفاف دارند، نه ارزیابی عملکرد. در نتیجه، بهجای اجرای یک برنامه ثابت و قابل پیگیری، همهچیز تا «جا افتادنِ رئیس جدید» در سکوت و تعلیق میماند. این یعنی ماهها توقف، سردرگمی و بیعملی.
۳- تصمیمهای سلیقهای؛ از سیاستگذاری تا قراردادهای شرکتها
در غیاب دستورالعملهای ثابت، هر معاونتی طبق نظر خودش عمل میکند. شرکتها نمیدانند چه چیزی قانون است و چه چیزی صرفا «نظر کارشناس.» آیا پرداخت حق انتفاع الزامی است؟ تمدید قرارداد اجاره چنددرصد افزایش مییابد؟ آیا تفاوت در برخورد با شرکتها طبیعی است یا تبعیض؟
این فضای خاکستری، شرکتها را بهجای تمرکز بر نوآوری، وارد بازی لابیگری و چانهزنی میکند.
راهکارها
۱- تدوین و ابلاغ استراتژی ملی برای پارکها
یک سند کلان، مستقل از افراد، باید تعریف کند پارکهای علم و فناوری دقیقا چه اهدافی دارند، شاخص موفقیت چیست، و چه سیاستهایی باید در سطح ملی دنبال شود. به این ترتیب با حذف موقت تا روی کار آمدن ریاست جدید، فعالیتها معلق نمیماند.
۲- ثبات ساختاری در سطح معاونتها و کارشناسان
چرخش مدیران نباید به تغییر کل تیم منجر شود. ماموریتها و شرح وظایف باید مکتوب، عمومی و ارزیابیپذیر باشد. حتی در صورت تغییر فرد مسوول، ماموریت آن نباید تغییر اساسی کند، بلکه با مهارت بهتر اجرا شود.
۳- ممنوعیت تصمیمهای سلیقهای و تدوین دستورالعملهای شفاف
دستورالعملهای مالی، حقوقی، و حمایتی باید ثابت، روشن و قابل استناد باشند. شرکتها باید بدانند چه حقوقی دارند و چه تعهداتی. تنها در این صورت است که تبعیض ریشهکن میشود.
۴- تشویق مشارکت جمعی شرکتها در تصمیمسازیها
با تشکیل شوراهای مشورتی از نمایندگان شرکتها، میتوان نگاه یکسویه پارک را به رابطهای دوطرفه و سازنده تبدیل کرد تا همه بدانند در مسیر رشد باید در کنار هم باشند.
پارکهای علم و فناوری قرار است موتور رشد دانشبنیان در کشور باشند. پلی باشند بین دانشگاه، دولت و صنعت؛ با ساختاری انعطافپذیرتر از بدنه دولت سنتی. اما وقتی استراتژی و ساختار درست نداشته باشند، عملا همان ضعفهای سیستم دولتی را بازتولید میکنند. با ساختارهای بیبرنامه، مدیران سلیقهای و تکرار بوروکراسی دولتی، مسیر مبهم باقی خواهند ماند.
* کارآفرین