آفت‌های اعتماد به نفس کاذب در محیط کار

این پدیده موجب رواج توصیه‌‌‌ای شده است که می‌‌‌گوید: «حتی اگر اعتماد به نفس نداری، چنانچه وانمود کنی که داری، واقعا اعتماد به نفس پیدا خواهی کرد.» به‌رغم دلپذیر بودن این ایده، تظاهر به اعتماد به نفس ممکن است در موارد محدودی جواب بدهد، اما اگر شایستگی واقعی در پس آن نباشد، نتیجه معکوس داده و به کاهش اعتبار و رکود شغلی می‌انجامد.

افراد متظاهر در برخورد با چالش‌‌‌های واقعی دچار مشکل می‌‌‌شوند و ممکن است قول‌‌‌های بی‌‌‌پایه بدهند یا بدون توجه به عواقب امور، دست به ریسک‌‌‌های بزرگ بزنند. یک مدیر پروژه، که ذهنیت تظاهر به اعتماد به نفس بر او غالب است، در جلسه با رهبران سازمان، روی موضوعاتی که از آنها درک کافی ندارد، به گونه‌‌‌ای صحبت می‌کند که انگار به خوبی مسلط است.

اما وقتی از او خواسته می‌شود مسوولیت واقعی بخشی از کار را به عهده بگیرد، فقر دانش او آشکار می‌شود و باید ماه‌‌‌ها برای بازسازی اعتبار خود تلاش کند. همچنین زمانی که فرد به جای توسعه مهارت‌‌‌هایش صرفا به توانمند بودن تظاهر می‌کند، فرصت‌‌‌های رشد واقعی را از دست می‌دهد. اعتماد به نفس واقعی یعنی شما می‌‌‌دانید به دلیل آمادگی‌‌‌های واقعی که در خود ایجاد کرده‌‌‌اید، قادرید موقعیتی را مدیریت کنید.

 اعتماد به نفس از طریق آماده‌‌‌سازی

اعتماد به نفس واقعی از وجود شایستگی نشات می‌گیرد. هر چه بیشتر بدانید، احساس خاطرجمعی بیشتری نسبت به توانایی‌‌‌هایتان دارید. به جای تمرکز بر ظاهر، انرژی خود را بر حصول اطمینان از انطباق ادعا و عملتان متمرکز کنید. اگر قرار است جلسه‌‌‌ای را رهبری کنید، با همه جزئیات آن آشنا شوید. درباره ایده‌‌‌ای که باید ارائه کنید، برای خود سوال‌‌‌هایی طرح کنید و به آنها پاسخ‌‌‌های قوی بدهید. آماده‌‌‌سازی، به‌ویژه برای کسانی که باید در جلسات مدیریتی گزارش‌‌‌های مالی ارائه کنند بسیار مهم است و لازم است از پیش، داده‌‌‌های کافی برای پشتیبانی گزارش خود فراهم کنند. 

 صحبت کردن با اقتدار واقعی

علاوه بر دانش و آگاهی، چگونگی برقراری ارتباط هم در بحث اعتماد به نفس مهم است. حتی با وجود آمادگی و تسلط بر همه جنبه‌‌‌های کار، چنانچه با حالتی مردد و شکوه‌‌‌آلود یا با زبانی نامطمئن موضوعات را انتقال دهید، از دید مخاطبان فردی نامطمئن ارزیابی می‌‌‌شوید. عباراتی چون «من فکر می‌‌‌‌‌‌کنم...»، «فقط می‌‌‌خواستم بگویم که...»، «ممکن است ایده خوبی نباشد اما...»، همگی موجب تضعیف پیام می‌‌‌شوند.

 مثلا به جای عبارت «من فکر می‌‌‌‌‌‌کنم باید به تغییر رویکرد خود توجه کنیم»، می‌توان گفت: «تغییر رویکرد ما نتایج را بهبود خواهد داد، زیرا...» 

همچنین حالت بدن، لحن صدا، تماس چشمی و حرکات‌سنجیده در هنگام سخن گفتن مهم است. مردم سخن گفتن آرام و پیوسته را نشانه اقتدار می‌‌‌دانند و در مقابل، با عجله و عصبی صحبت کردن را حمل بر نا‌‌‌اطمینانی و تردید می‌کنند. رعایت این موارد نه برای تظاهر به کس دیگری بودن، بلکه برای حذف عواملی است که مانع بروز توانایی‌‌‌های واقعی شما می‌شود. 

 موفقیت‌‌‌های کوچک، اعتماد به نفس واقعی می‌‌‌سازند

اعتماد به نفس یک‌‌‌شبه ساخته نمی‌شود بلکه از طریق تکرار تجربه‌‌‌هایی که طی آنها به خود اثبات می‌‌‌‌‌‌کنید که قادر به مدیریت چالش‌‌‌ها هستید حاصل می‌شود. ما معمولا اهمیت پیروزی‌‌‌های کوچک را دست کم می‌‌‌گیریم، اما هرچه در مسیرهای کوچک موفقیت بیشتری به دست آورید، اعتماد به نفس اصیل‌‌‌تر و طبیعی‌‌‌تری نصیبتان می‌شود. مثلا یک مهندس نرم‌‌‌افزار که با هدایت ایده‌‌‌های مطروحه در جلسات مشکل دارد، می‌تواند با بررسی کامل و موفق تنها یک ایده در هر جلسه شروع کند و به مدت چند هفته آن را ادامه دهد. این موفقیت‌‌‌های کوچک انگیزه‌‌‌ای می‌شود تا او پس مدتی قادر باشد همه ایده‌‌‌های جلسه را با اعتماد به نفس هدایت کند.

 برخورد حرفه‌‌‌ای 

لحظاتی پیش می‌‌‌آید که حتی حرفه‌‌‌ای‌‌‌ترین افراد هم احساس می‌کنند که مدیریت یک وضعیت از توانایی آنان خارج است. بدترین کار در این شرایط تظاهر به داشتن دانش یا مهارتی است که ندارید. بسیار بهتر است به عدم‌قطعیتی که در وضعیت وجود دارد اعتراف کنید و در عین حال نشان دهید که توانایی درک و پرداختن به موضوع را دارید.

به جای تظاهر به دانستن پاسخ یک سوال بگویید: «نکته بسیار مهمی است. برای اطمینان از این که اطلاعات درستی به شما بدهم موضوع را بررسی و پیگیری خواهم کرد.» این برخورد نشان می‌دهد که شما برای حل مساله‌ای که کاملا آن را درک نکرده‌‌‌اید، بلوف نمی‌‌‌زنید و نشانه اعتماد به نفس شما در توانایی یافتن راه‌حل است. کارکنان به مدیرانی که در رابطه با محدودیت‌هایشان صادق هستند و در رفع نقص‌‌‌های خود فعالانه تلاش می‌کنند، بسیار احترام می‌‌‌گذارند.

منبع: Forbes