شیوه یک مدیرعامل برای تنوعبخشی به مهارتها

جان پلنت، مدیرعامل شرکت «هاومت ایرواسپیس» (Howmet Aerospace) و یکی از مدرسان انجمن آموزشی مدیریت مککینزی میگوید: «فرض کنیم شما به عنوان مدیرعامل انتخاب شدهاید و در مرحله نخست فعالیتها، همه چیز را به طور عالی مدیریت کردهاید؛ چرا که در این مرحله، نیاز به فردی متخصص در تجدید ساختار سازمانی بوده است که دقیقا تخصص شماست.
اما شرکت پس از ۳ یا ۴ سال به دوره رشد خود میرسد و از آنجا که شما مهارتهای متناسب با آن را ندارید، هیاتمدیره اخراجتان میکند. افراد بسیار کمی هستند که تجربه یا تطبیقپذیری کافی برای فعالیت در آن دورههای متفاوت را داشته باشند.»
مشاهدات ما نشان میدهد که اگر در پست مدیرعاملی قرار گرفتید و مهارتها و تجربیاتتان برای انجام وظایف کافی نبود، میتوانید به دنبال فرصتهایی برای یادگیری بگردید. نخستین راهکار، یافتن مشاورانی مورد اعتماد در داخل و بیرون سازمان با مهارتهای مکمل است.
مایکل فیشر که تجربه مدیرعاملی در سه سازمان مختلف را داشته است (بیمارستان غیرانتفاعی کودکان سینسیناتی، شرکت خدمات جهانی خودروی پریمیر منوفکتورینگ و اتاق بازرگانی منطقهای سینسیناتی آمریکا) میگوید که در مسیر بالا رفتن از نردبان مهارتهایش، متوجه شد که در هر یک از این سازمانها و حوزههای اقتصادی، افرادی وجود دارند که صادقانه آماده کمک و اشتراکگذاری دانش خود هستند.
او در ابتدای مسیر شغلی خود و چندی پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه استنفورد، به عنوان معاون مدیریت ورزشی دانشگاه نورثوسترن، مدیریت تمام تیمهای ورزشی دانشگاه به جز فوتبال و بسکتبال مردان را بر عهده گرفت. در این باره میگوید: «متوجه بودم که هیچگاه نمیتوانم در مورد ورزشهایی مانند هاکی روی چمن زنان یا بیسبال مردان به اندازه سرمربیهایشان اطلاعات داشته باشم. به همین دلیل، روابطی دوستانه با آنها ساختم و مانند یک تدارکاتچی خوب سعی میکردم تا بهترین راه پشتیبانی و حمایت از آنها برای موفق شدنشان را درک کنم.»
فیشر این ذهنیت خود را در کل دوران شغلیاش حفظ کرد. زمانی که به شرکت خدمات خودروی «پریمیر» نقل مکان کرد، یکی از سرپرستان پیشین تعمیرات و نگهداری جنرال موتورز را که تجربهای عمیق از کار در سراسر جهان داشت، به عنوان مشاور خود استخدام کرد. او هر جا که مشکلی داشت یا به سوالی برمیخورد، تا جایی که مشاور صبر پاسخگویی داشت، سراغش میرفت و این کار را تا زمانی ادامه داد که در صنعت خودرو و خدمات آن جا افتاد.
فیشر در بیمارستان کودکان سینسیناتی آموخت که همهکاره بودن مدیرعامل همچنین به معنای درک این نکته است که چه زمانی خودش باید مسوولیت امور را بر عهده بگیرد و چه زمانی باید آن را واگذار کند. زمانی که پاندمی کرونا فرا رسید، بیمارستان تمهیدات سختگیرانهای در پیش گرفت تا بتواند ازکارکنان و بیماران خود حفاظت کند.
فیشر میتوانست وظیفه مدیریت رویههای جدید را خود بر عهده بگیرد اما چنین کاری، وقت او را میگرفت و از رسیدگی به سایر وظایفش، از جمله حفظ روحیه کارکنان، تقویت اعتماد و حفاظت از عملکرد و بقای بلندمدت سازمان بازمیماند. به همین دلیل، وظیفه رسیدگی به تمهیدات بهداشتی و رویههای جدید را به دیگران (در این مورد، مدیر عملیات بیمارستان) واگذار کرد که توانستند پروتکلهای روزانه پاندمی را به خوبی اجرا و مدیریت کنند.
اقدام کمسابقه دیگری که باعث گسترش تخصص و مهارتهای فیشر شد، پیوستن او به هیاتمدیره چند سازمان غیرانتفاعی بود. در یکی از این سازمانهای غیرانتفاعی به نام «یونایتد وی» (United Way) فیشر فرصت آشنایی و مشاهده شیوه کار مدیرانی از شرکتهای برجسته پراکتراند گمبل، جنرال موتورز، کراگر و فیفز تیرد بانک را پیدا کرد که همگی عضو هیاتمدیره یونایتد وی بودند.
او که به طور کامل از این نوع همکاریهای داوطلبانهاش راضی است، چنین میگوید: «اغلب مدیران جوانتر را تشویق میکنم که در هیاتمدیره یک سازمان غیرانتفاعی خدمت کنند و در برنامههایشان مشارکت داشته باشند. چنین کاری این فرصت را به شما میدهد که چیزی جدید بیاموزید.
سازمان غیرانتفاعی بر اساس استراتژیهایش فعالیت میکند و مثل شرکتها مجبور نیست به رقابت واکنش نشان دهد. به همین دلیل، فرصتی عالی به شما میدهد تا مهارتهای خود را بهبود ببخشید. همچنین میآموزید که چگونه ذینفعان را برای هواداری، انساندوستی یا فعالیتهای داوطلبانه مشارکت دهید. نکته مهم دیگر این است که یک عضو داوطلب هیاتمدیره اغلب هیچ نوع قدرت ناشی از موقعیت و مقام ندارد و به همین دلیل فقط با تکیه بر مهارتها و تخصصش میتواند در اثرگذاری، تفکر استراتژیک و روابط خود موفق شود.»
برگرفته از کتاب: مسیر رهبری سازمانی / نوشته جمعی از شرکای ارشد شرکت مشاوره مککینزی