غنی‌سازی در ایران؛ استمرار راه گذشته

فارن پالیسی در گزارشی با اشاره به این مسئله مهم در مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا می‌نویسد: اگرچه این موضع نسبت به دهه ۱۹۹۰ که واشنگتن با هرگونه برنامه هسته‌ای در ایران حتی غیرنظامی مخالفت می‌کرد، عقب‌نشینی به ‌نظر می‌رسد، اما همچنان با خواست ایران برای دسترسی کامل به چرخه سوخت ناسازگار است. این خواست، سابقه‌ای طولانی دارد و حتی به پیش از جمهوری اسلامی بازمی‌گردد - و از همین نقطه اختلاف، بن‌بست تاریخی میان ایران و آمریکا شکل گرفته است.

در دهه ۱۹۷۰، شاه ایران - متحد نزدیک واشنگتن - بخش بزرگی از درآمدهای نفتی کشور را صرف توسعه برنامه‌ای گسترده برای دستیابی به انرژی هسته‌ای کرد. در ژوئن ۱۹۷۴، ایران قراردادی ۴‌میلیارد‌دلاری با فرانسه برای ساخت پنج راکتور هزار‌مگاواتی امضا کرد. در نوامبر همان سال نیز قراردادی با شرکت آلمانی کرافت‌ورک یونیون برای ساخت دو راکتور ۱۲۰۰مگاواتی در بوشهر منعقد شد که بر اساس آن، ایران و آلمان قرار بود پس از تکمیل راکتورها، تاسیساتی برای بازفرآوری سوخت راه‌اندازی کنند.

در‌عین‌حال، مذاکرات با آمریکا برای خرید راکتور بسیار دشوارتر بود. مقامات آمریکایی نگران بودند که در صورت سقوط شاه، حکومت بعدی ایران خصمانه باشد. در یادداشتی به وزیر دفاع جیمز شلزینگر در ژوئن ۱۹۷۴ هشدار داده شد که اگر ایران به دنبال ظرفیت تولید سلاح هسته‌ای باشد، تنها از طریق برنامه ۲۰هزار مگاواتی خود می‌تواند سالانه مواد لازم برای ساخت ۶۰۰تا ۷۰۰ کلاهک هسته‌ای تولید کند.

در اواخر دهه ۷۰، حتی درباره نیت واقعی شاه نیز تردیدهایی وجود داشت. نقطه‌ کانونی اختلاف میان تهران و واشنگتن، مساله بازفرآوری سوخت مصرف‌شده بود، فرآیندی که می‌تواند منجر به استخراج پلوتونیوم قابل‌استفاده در سلاح شود. آمریکا از شاه خواست با چشم‌اندازی بین‌المللی، از برنامه بازفرآوری داخلی صرف‌نظر کند و اجازه دهد ایالات متحده درباره مدیریت سوخت مصرف‌شده تصمیم نهایی را بگیرد.

پذیرش این درخواست برای تهران دشوار بود. اکبر اعتماد، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی و معمار برنامه هسته‌ای ایران، سال‌ها بعد گفت: «نمی‌توانستیم با آمریکا کار کنیم چون آنها می‌گفتند اگر سوخت را از ما بخرید، باید برای بازفرآوری اجازه بگیرید.» این شرط، به معنای محدودیت حاکمیت ملی ایران بود.

مقامات ایرانی، از‌جمله اعتماد و خود شاه، بازفرآوری را هم حق قانونی و هم نماد حاکمیت ملی می‌دانستند. آنان تاکید داشتند که معاهده NPT اجازه دسترسی کامل به فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز از جمله بازفرآوری را می‌دهد؛ برداشتی که آمریکا رد می‌کرد. شاه صراحتا به مقامات آمریکایی گفت: «شما خواستار نظارت‌هایی هستید که با حاکمیت ملی ما سازگار نیست.»

با وجود تلاش‌های آمریکا برای نرم‌ کردن لحن تقاضاها و ارائه امتیازاتی مانند تاسیس مرکز بازفرآوری چندملیتی، ایران مخالفت کرد. حتی پیشنهاد اعطای امتیاز «ملت برخوردار از بیشترین مزایا» نیز نتوانست اختلافات را به‌طور کامل حل کند. توافقی که در نهایت در ژوئیه ۱۹۷۸ برای فروش راکتور به امضا رسید، به دلیل وقوع انقلاب هرگز اجرایی نشد.

پس از انقلاب ۱۹۷۹، جمهوری اسلامی فعالیت‌های هسته‌ای را برای مدتی متوقف کرد اما از ۱۹۸۲ مجددا آن را آغاز کرد. برخلاف انتظار بسیاری، ایران تا تابستان ۱۹۹۹ به ظرفیت غنی‌سازی اورانیوم دست یافت و از آن زمان به‌طور مستمر آن را توسعه داده است. تهران از این برنامه به‌عنوان اهرم چانه‌زنی برای کسب امتیازات اقتصادی و تجاری از غرب استفاده کرده است.

آمریکا سال‌ها طول کشید تا درک کند که خواسته‌اش از ایران - توقف کامل برنامه هسته‌ای - غیرعملی است. دولت کلینتون به‌طور کلی با هرگونه برنامه هسته‌ای ایران مخالفت می‌کرد. در مه ۱۹۹۵، وزیر خارجه وقت، وارن کریستوفر، اعلام کرد که «کل برنامه هسته‌ای ایران باید متوقف شود.» در دوران بوش، مشاور امنیت ملی، کاندولیزا رایس، اذعان کرد که آمریکا باید نوعی برنامه هسته‌ای غیرنظامی در ایران را بپذیرد، البته بدون غنی‌سازی. تنها زمانی که باراک اوباما پذیرفت که نمی‌توان انتظار توقف کامل برنامه هسته‌ای را داشت، راه برای توافق دیپلماتیک باز شد.

با‌این‌حال، برخی چهره‌های تندرو در واشنگتن، از جمله مایک والتز مشاور امنیت ملی برکنار‌شده، و لیندسی گراهام سناتور جمهوری‌خواه، همچنان بر نسخه‌ای از «الگوی لیبی» برای ایران پافشاری می‌کنند: انهدام کامل برنامه هسته‌ای. این دقیقا همان چیزی است که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، نیز خواستار آن است. از نگاه تهران، چنین درخواستی چیزی جز تسلیم بی‌قید‌و‌شرط نیست و به‌طور قطع رد خواهد شد. رهبر معظم انقلاب ایران بارها سرنوشت معمر قذافی را هشداری عبرت‌آموز خوانده‌اند.

 جمهوری اسلامی ایران نیز همواره در برابر واگذاری حق بهره‌مندی از چرخه کامل سوخت هسته‌ای مقاومت نشان داده است. برنامه هسته‌ای ایران و ظرفیت‌های فناورانه‌اش اکنون یک واقعیت است. اگر هدف واقعی دولت ترامپ جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای باشد، راه آن نه تحمیل خواسته‌های حداکثری، بلکه دیپلماسی مبتنی بر راستی‌آزمایی و اعطای امتیاز متقابل است. ایران اعلام کرده که حاضر است سقف‌هایی برای غنی‌سازی بپذیرد، مشروط بر آنکه تحریم‌ها به‌طور موثر لغو شوند. این تنها پایه‌ توافقی پایدار خواهد بود - نه تسلیم یک‌طرفه.